اتفاقات عجیب و غریب عروسی: روایتهای خواندنی از نی نی سایت!
سلام به همه عروس خانمها و آقای دامادهای آینده و البته کنجکاوها!
امروز میخواهیم سراغ یکی از جذابترین و پربازدیدترین تاپیکهای نی نی سایت برویم: “اتفاقات عجیب و غریب در عروسی”. تجربه های عروسی گاهی چنان غیرمنتظره است که تا سالها در ذهن میماند. در این پست، منتخبی از 24 مورد از این اتفاقات را با هم مرور میکنیم. آماده شنیدن داستانهای جالب و خندهدار باشید!

- ✅سقوط ناگهانی کیک عروسی درست قبل از برش!
- ✅گم شدن حلقه ازدواج و پیدا شدن آن در غذای گارسون!
- ✅دعوای فامیلی بر سر جایگاه در مراسم که منجر به قهر چند نفر شد.
- ✅بارش باران شدید در یک عروسی باغی آفتابی!
- ✅پاره شدن لباس عروس در هنگام رقص تانگو!
- ✅خاموش شدن ناگهانی برق در تالار و روشن شدن شمعها (که رمانتیک شد!)
- ✅مست شدن عموی عروس و اجرای رقصهای عجیب و غریب.
- ✅سقوط داماد از روی اسب (البته خوشبختانه آسیب جدی ندید!).
- ✅اعتراض مهمانها به کیفیت غذا و کمبود آن.
- ✅حمله ملخها به باغ تالار!
- ✅پیدا شدن یک مارمولک در سفره عقد.
- ✅اشتباه خواندن اسم عروس و داماد توسط عاقد.
- ✅قطع شدن صدای موزیک در اوج هیجان رقص.
- ✅یادآوری ناگهانی بدهی سنگین داماد در حین خطبه عقد!
- ✅ازدواج همزمان دو زوج در یک تالار به علت اشتباه رزرو!
- ✅دزدیده شدن کفش عروس توسط بچه ها!
- ✅به سرقت رفتن گوشی موبایل عروس توسط یکی از مهمانها!
- ✅آمدن مهمان ناخوانده که همه را شوکه کرد! (معشوقه سابق داماد!)
- ✅آتش گرفتن سفره عقد به علت نزدیکی به شمع.
- ✅فرار گربه عروس از آرایشگاه و گم شدن در شهر.
- ✅افتادن داماد در حوض وسط تالار هنگام گرفتن عکس یادگاری.
- ✅خوابیدن یکی از مهمانهای خیلی نزدیک در بهترین جایگاه مهمان ها.
- ✅اجرای بد آهنگ توسط دیجی و اعتراض مهمانها.
- ✅بروز حساسیت ناگهانی عروس به مواد آرایشی!


اینها فقط گوشهای از اتفاقات عجیب و غریبی بود که در عروسیها رخ داده است.
شاید شنیدن این داستانها باعث خنده و سرگرمی شما شده باشد.
اتفاقات عجیب و غریب عروسی: خلاصه تجربیات نی نی سایت
افتضاح لباس عروس
یکی از کاربران نی نی سایت تعریف میکرد که زیپ لباس عروسش درست لحظه ورود به تالار پاره شد و مجبور شد با سنجاق قفلی تا آخر مراسم سر کنه.بیچاره عروس!یه بنده خدایی دیگه میگفت لباس عروسش رو چند روز قبل از عروسی تحویل گرفتن و متوجه شدن که یه لکه بزرگ روشه و دیگه وقت تعویض نداشته.یه کاربر دیگه هم تجربه مشابهی داشت: لباسش رو به جای رنگ نباتی، سفید برفی دوخته بودن و کلی اعصابش خورد شده بود.یه عروس خانم میگفت که تور سرش گم شده بود و مجبور شدن از تور یه مهمون دیگه قرض بگیرن!یه بنده خدایی هم تعریف میکرد که لباسش خیلی تنگ بوده و تا آخر شب نمیتونسته درست نفس بکشه.
یه نفر هم میگفت لباسش خیلی گشاد بود و هی از تنش می افتاد!یکی دیگه میگفت متوجه شدن که لباسشون رو به جای پارچه اصلی، از یه پارچه ارزون تر دوختن.
سوتی های عجیب ساقدوش ها و مهمان ها
یکی از کاربرا میگفت ساقدوشش موقع رقصیدن پاش پیچ خورده و افتاده روی کیک عروسی!یه بنده خدایی میگفت یکی از مهمونها کلید خونهشون رو گم کرده بوده و وسط عروسی دنبالش میگشته. یه کاربر دیگه میگفت یکی از مهمونها فکر میکرده عروسی خودشونه و کلی تو رقصیدن و شادی افراط میکرده. یه عروس خانم میگفت یکی از بچههای فامیل آبمیوه رو ریخته روی لباس مادرشوهرش!یه بنده خدایی میگفت یکی از مهمونا وسط سخنرانی یهو شروع کرده به چرت زدن با صدای بلند!یکی از کاربرا تعریف میکرد که یه مهمون مست کرده بوده و سعی میکرده با داماد برقصه. یه عروس خانم میگفت یکی از مهمونا به جای تبریک، شروع کرده به نصیحت کردن!
مشکلات عجیب و غریب تالار و پذیرایی
یکی از کاربرا میگفت برق تالار وسط مراسم قطع شده و همه جا تاریک شده بوده. یه بنده خدایی میگفت سیستم صوتی تالار خراب شده بوده و آهنگ پخش نمیشده. یه کاربر دیگه میگفت غذای عروسی دیر رسید و مهمونا خیلی گرسنه موندن. یه عروس خانم میگفت کیفیت غذا خیلی بد بوده و خیلی از مهمونا لب بهش نزدن. یه بنده خدایی میگفت تعداد مهمونا بیشتر از چیزی بوده که به تالار اعلام کرده بودن و صندلی کم اومده بوده. یکی از کاربرا تعریف میکرد که سقف تالار چکه میکرده و مجبور شدن جای مهمونا رو عوض کنن. یه عروس خانم میگفت دزدگیر ماشین یکی از مهمونا وسط مراسم شروع کرده به آژیر کشیدن. یه بنده خدایی میگفت توی غذای یکی از مهمونا یه تیکه مو پیدا شده بوده.
اتفاقات غیرمنتظره دیگه
یکی از کاربرا میگفت وسط مراسم متوجه شدن که حلقهها رو جا گذاشتن خونه!یه بنده خدایی میگفت یهو یه گربه وارد تالار شده و همه رو ترسونده. یه کاربر دیگه میگفت بارون شدیدی شروع شده و خیلی از مهمونا نتونستن بیان.







عروسی ما هم کلی دردسر داشت 😅 کفش عروس رو پنج دقیقه قبل مراسم فهمیدیم پاشنه شکسته، عاقد هم اسم پدر عروس رو اشتباه گفت!
یکی از مهمونا اومد با دو تا بچه ش که توی لیست نبودن، مجبور شدیم از همسایه ها بشقاب قرض بگیریم. غذا هم که تموم شده بود، پدر داماد رفت بیرون ساندویچ خرید 🤦♀️
روز عروسی دوستم هم کلی ملخ اومد تو باغ عروسیش، مهمونا با دامپزشک محل تماس گرفتن که چیکار کنن 😂
حتی یه عروس دیگه تعریف می کرد که آرایشگرش فراموش کرده بود مژه مصنوعی بخره، مجبور شده بودن ساعت 8 صبح آرایشگاه های شهر رو بزنن دنبال مژه 🤪
این داستانا واقعا تو هیچ کتابی نوشته نشده